کلتوروعلم کلتورشناسی(کولتورو لوژی)
نوشته از:ظا هر دقیق نوشته از:ظا هر دقیق

معنی" کلتور"،همه جانبه بودن آن .کلتور مادی و معنوی

درین مبحث علمی، فلسفی و تیوریک  تلاش نمودم   در باره معنی ومفهوم  "کلتور"، تاریخ ،وظائیف آن وعلمی کلتور شناسی (کلتورو لوژی ) نوک قلم را  به تحریر در آورم وبدین گونه  مصدرخدمتی برای خواننده ای  گرامی و عزیز شده باشم.

قسمت اول

کلتور-سطح مشخص و تاریخی رشد جامعه ،نیروهای های خلاق و استعداد هائی انسان که درشکل وفورم  انعکاس شده ای سازمانهائی زندگی  ، فعالیت مر دمان و همچنان ایجاد ارزشهائی مادی و معنوی که توسط آنها صورت می گیرند، معنی میدهد .(از لغتنامه ای انسیکلو پیدی فلسفی ).بدین گونه ضرور است که بخا طر سپرده شود کلتور خارج از انسان وجود ندارد .

 

  کلتور عبارت از مناسبات عمومی انسان با جهان ما حول است، که انسان  جهان و خود را  می آفریند. هر کلتور عبارت از مناسبات مشخص ، تکرار نا شدنی و جهانی انسان با محیط ما حول (جهان)و  خود  ا وست.و یا بعباره ای دگر اگر ما کلتور مختلف را بیا موزیم ما نه به شکل کتاب ،آثار هائی  منتخب وپیدایش باستان شناسی او را می آموزیم ، بلکه  ما برای خود چنان جامعه انسانی را کشف و پیدا می نمائیم ،که در آن مردم زندگی کرده و خود را نسبت به ما  به گونه ای دگر احساس کرده اند . هر کلتور شیوه ای از فعالیت خلاقانه ای خودی و خلاقانه ای انسان است، به همین خاطر در یافتن هر کلتور نه تنها با علم جدید،بلکه با تجارب خلا قانه نیز ما را غنی می سازد .

کلتور بشریت غنی و متنوع است  .او در اولین مرحله هائی از رشد جامعه و در ارتباط گسست نا پذیر با تاریخ خود دارد .هر مردم سهم خود را در سرمایه ای عمومی جهانی ووطنی کلتور اجرا میکند .در جامعه پروسه ای دائیمی غنی سازی کلتور،ایجاد و ترویج ارزش ها و دست آورد ها جریان دارد .

تمام جهان ما حول ما عبارت از جهانی کلتور است ، وسائیل کار ووسائیل ترانسپورت ،کشفیات تخنیکی ،اختراعات علمی،زبان وکتابت  ،اثارات هنر و نورم هائی مورالی  ، آموزشهائی فلسفی و سیستم قدرت  سیاسی ،و ارگانهائی مقننه، عقا ئید مذهبی ،میتود هائی آموزش جهت تربیت، حفظ صحت و سپورت ،عنعنات و رسم ورواج، -همه ای اینها ظهوری ابتکارات خلاق و فعالیت انسان است .

مهمترین علامه کلتور خصلت ذیدخل ، شامل بودن نا گزیر آن در تمام ساحات زندگی جامعه وشخصیت است .کلیمه ای کلتور تقریبا در تمام لسانهائی مردمان جهان شامل است.در کلتور عنعنات و نوآوریها ، استواری و تغییر پذیری ،تشکل پروسه ای گسست نا پذیری میراثهائی تاریخی، محافظت ارث کلتوری و باز سازی خلاقانه توآم می شود .در کلتور اتحادیه ها و اجتماعات خلاق  تعداد بی شماری انستیتوت هائی اجتماعی،موزیم ها و کتاب خانه ها ، موسسات کلتوری و ارگانهائی تفریحی که رشد کلتور را کمک مینماید فعالیت دارند .

وظیفه ای مهم کلتور عبارت از ان است که بطور دائیم به رشد معنوی انسان و باز نمودن همه جانبه  استعداد ، و ظرفیت وی  مساعدت نمایند.

با ایجاد همه جانبه ای جهان کلتور، انسان هم زمان نیرو هائی خلاق خود را رشد میدهد و سیمائی معنوی خود را تشکل میدهد .به مفهومی مشهور انسان مقیاس  کلتور است . اگر هر یکی از بخش هائی کلتور اعم از کشفیاتی علمی ویا کشفیات تخنیکی،آثارات ادبی و هنری ، نورم هائی مورال ،اخلاق و حقوق را مورد بررسی قرار بدهیم ،اهمیت  استفاده از آنها ارتباط به آن دارد که کدام تاثررا آنها  به جهان معنوی شخصیت دارند.  آنها به رشد بشر دوستی ،سعادت و رفاه کمک می نماید  ویا بد بینی و خشم را مروج می سازد . بدین گونه کلتور  عبارت از رشد همه جانبه و پیچیده ای تاریخی، اجتماعی  پدیده و شیوه ای فراگیری واقعیت ، عملی ساختن خلاقانهء  بنیه ای کلتوری در ساحه ای مادی و معنوی است.

رشد کلتور اهمیت خاصی را در جهان معاصر کسب می نماید .حفظ ارث کلتوری ،مناسبات محتاطا نه  با ثروت هائی طبیعی  ،نگهداری خود ویژگی هائی کلتور مردمان مختلف  ،بر قراری مناسبات به منظور درک متقابل و غنائی کلتور،رشد خواستهائی معنوی شخصیت –همه ای اینها بحیث پرابلم سراسری جهانی و عمومی  پا بوجود نهاده که تلاش و انرژی سیا ستمداران ، شخصیت هائی کلتوری و هر انسان را می طلبد . 

از سطح کلتور ما هیتآ عملی ساختن طرح ها و ریفورم و باز سازی جامعه،جهان و توافق در مناسبات بین المللی ،و تکمیل کیفیت زندگی انسانها ارتباط می گیرد .

رسالت تاریخی کلتورفقط محدود به پرابلم هائی  عمومی نبوده بلکه او مستقیمآ به انسان و زندگی روزمره ای او رجعت داده میشود .تمائیل و مفهوم موجودیت بشر مشخص میشود ،راه را برای آزادی و خلاقیت باز  می نماید   ،قدرت درونی را برای بر طرف کردن خطر و تراژیدی زندگی  میدهد،خوشبینی و آرزو را بوجود می آورد، و برای باز کردن شخصیت انفرادی کمک می نماید .

 

                                                 

در مفهومی  دایمی  کلتور  به شکل نمونه ای جمع آوری شده است که در بر گرنده ای هنر ، مذهب، علم و غیره می باشد ارائه می گردد.فرهنگ شناسان  درک کلیمه ای  کلتور را بخاطر استفاده میکند که او ماهیت هستی انسانی را بخا طر عملی ساختن هنرو آزادی روشن می سازد .خا صتا کلتور انسانرا از دگر موجودات  فرق میدهد .البته این  تفاوت از دو جنبه است .اول آزادی بمثابه ای بنیه ای جدا نا پذیر معنوی انسان .دوم درک و تشخص اجتماعی عملی نمودن آزادی .

بودن جنبه ای اول کلتور به شکل عادی نمیتواند کشف و پیدا شود .اما به جنبه دوم زمانی نا ئیل میشود که به آخرین مرحله رشد خود رسیده باشد .زما نیکه ما در باره ای کلتور حرف می زنیم ، ما  کدام  عمل خلاقانه و جدا گانه ای  انسانرا نی، بلکه خلا قیت آفرینندگی او را بمثابه ای مناسبات عمومی با جهان مد نظر داریم .

 

در شرائیط فعلی معنی کلتور آنقدر همه جانبه و زیاد است ،که تعداد وارقام تعریف کلتور تقریبا به 500 تعریف رسیده که از میان آنها مهمترین تعریف های زیررا میتوان جدا کرد:

توصیفی(تشریحی)- درین علم  بطور عادی عنا صر جدا گانه کلتور بر شماری میشود .مثلا ،عنعنات،عقائید ،انواع فعالیتها....

نتوروپولوجی –از نقطه ءنظر این این علم کلتور مجموعه ای از فراوردهها ئی فعالیت انسانی ، جهان اشیا ،طبیعت رو یا روی،که از طرف انسان به شکل فرعی (طبیعت جدید)ایجاد شده.

اکسیو لوژیکی(ارزشی)-کلتور را بمثابه ای مجموعه ارزشها ئی مادی و معنوی تعبیر می کند که توسط انسانها ایجاد گردیده است.

نر ماتیفی-این علم عقیده دارد که محتوائی کلتور نورم ها و مقررات،و زندگی مرتب شده(استقرار شده)مردم را تشکل میدهند .

سازگاری(عادتی)-کلتور بمثابه ای شیوه ای خاص رفع خواهشات،بمثابه ای خوانواده خاص فعالیتها که توسط آن انسانها خود را با شرائیط طبیعت عیار می سازند.

تاریخی این علم اشاره  میکند که کلتور عبارت از حاصل تاریخ جامعه و از طریق انتقال تجارب کسب شده از یک نسل به نسل دگر رشد داده میشود.

فونکسیونالی-(وظیفوی )کلتور را از نگاهی رسالت ووظیفه تشریح وتوضیح مینماید و همچنان وحدت و منسبات متقابل این وظائیف را بررسی میکند.

سمبولیکی-توجه را به استعمال سمبول ها در کلتور جلب می نماید.

سمی او تیکی(علاماتی)-کلتور را بمثابه ای سستم علائیم که در اجتماع استفاده میشود بررسی مینماید .

هیر می نیو تیکی (از لغت یو نانی هیر مینیو تیک –هنر تعبیری)- کلتوریکه تعداد زیادی تکستها به آن ارتباط دارند و آنها توسط مردم تفسیر میشوند،به آن پی میبرند.

روانشناسی-ارتباط کلتور را با روش روانی انسانها و خصوصیات اجتماعی و مشروطی روان انسان می بیند .

سوسیا لوژی-این خصلت کلتور بمثابه عامل سازمان زندگی اجتماعی ،بمثابه ای مجموعه ای اندازه ها ،پرنسیپهائی انستیتوت اجتماعی که تآمین کننده ای فعالیتهائی کو لکتیفی (جمعی) میباشد،تفهیم می گردد.

 

کلتور همیشه یک تمامیت ارگانیک و مشخص را تشکل میدهد .اما بخاطر آموزش علمی عجوبه هائی کلتور را معمولا به مادی و معنوی تقسیم می کنند.

کلتور مادی –عبارت از مجموعه ای وسائیل تولید و نعمات مادی که در جریان پروسه ای کار انسانی که دارائی مضمون مشخص اظهاری است .کلتور مادی مسئولیت دارد که خواهشات فزیکی انسانرا مرفوع بسازد .

کلتور معنوی –عبارت از سطحی فکری ،مورالی –اخلاقی ،زیبا شناسی و احسا سات رشد جامعه ،و همچنان فعالیت فکری (دماغی)بشر است .آنها در یک فورم مشخص و مضمونی مجسم ساخته می شوند.اما ماهیت آنها در سطح ذیل نهفته است :در روح ،وجدان ،عقل ،احساسات وغیره.کلتور معنوی با لائی احساس ،تفکر ،عقل ،اراده ، مزاج ،فراست،وضع روحی و غیره تآثر دارد .

بین کلتور مادی و روحی مناسبات نزدیک ،اما غیر مستقسم وجود دارد که این دو شکل کلتور نمیتواند به شکل مستقلانه عمل نمایند.

کلتور جهانی – عبارت از مجموعه ای ارث کلتور تمام جهان است .مقدار خاص ارزش هائی اجتماعی است که خصلت بر جسته و عالی کلتور هائی ملی را جمع آوری ،تحلیل و رشد میدهد .

کلتور شکل تاریخی –عصر هائی یک دگر را در رشد جامعه تبدیل می کند .مثلا(جهان انتیک ،قرون وسطائی ،دوران احیا و تنویری و غیره).

کلتور هائی  منطقوی –این کلتور در ساحه ای مشخص جفرا فیائی قرار میگیرد و در جریان زمان طولانی تاریخی خصوصیات خاص خود را حفظ می کند (مثلا کلتور امریکائی لاتین ).

کلتور  محلی –عبارت از کلتوری خاص ،مشخص ،تاریخی جامعه ای معین میباشد.مقام خاص را در بین کلتور هائی محلی، کلتور هائی قدیمی و ملی کسب مینمایند که توسط اقوام جداگانه ،مردمان و ملت ها ایجاد گردیده باشند.

 کلتور ملی- مجموعه ای فاکت هائی اقتصادی،سیاسی  ،معیشتی،لسانی ،عنعنوی  ،مورالی و غیره را مجسم می سازد .در داخل کلتور ملی سوب کلتورها (کلتور خاص )جدا میشوند.وآن عبارت از کلتور جدا گانه اقشار و گروپ اجتماعی و دیموگرافی است که شیوه ای زندگی  ،تفکر و روش  شان از نورم هائی سراسری ملی و کلتوری  فرق دارد.بطور نمونه از این  کلتورها ئی زیر میتوان نام برد، (کلتور ها ئی خاص جوانان  ،کلتور هائی خاص جهان مجرم  ،شاخه هائی مذهبی و غیره) .

برای آموزش کلتور آن ویا این مردم ضرورت است که کلتور مادی  ،صنا عت مردم  ،حوادثات تاریخی  ،عنعنات و اعتقادات  ،هنر هائی شفا هی مردم  ،آ غاز کتابت و تحریر  ،ادبیات ،تعلیم  ،نقاشی ها   ،هنر هائی زیبا  ،موزیک  ،هنر تیاتر ،سینما   ،تلویزیون و مطا بع را به شکل یک کامپلکس مورد مطالعه قرار داد.

  تاریخ وتیوری کلتور

لغت کلتور در درک امروزی خود  در متن تفکر اجتماعی اروپائی در نیمه دوم قرن 18 داخل شده است . این لغت بطور خاص از کلیمه لاتینی  کلچرسر چشمه می گیرد ، که معنی کلیموی آن کشت  و زرع کردن،آموزش و تکامل است .این  اصطلاح را میتوان  در آثارات سیت سیرون نیز  در یافت نمود  ،جائیکه  صحبت جدی  در باره  تغیر مضمون  طبیعیت تحت تاثیر انسان  در تفاوت با آن چیز هائیکه علت هائی واقعی  نامیده میشود مطرح گردیده است.حالا در همین اولین  درک و تفهیم  ارتباط  گسست نا پذیر  کلتور ، انسان وفعالیت اورا میتوان مشاهده کرد ،یعنی میتوان گفت کلتور نه تنها ساحات مختلف  واقعیت است  ،بلکه واقعیت خود انسان نیز درین عرصه است .

در یونان قدیم و روم معنی کلمه ای کلتور تنها بحیث کشت وزرع  یاد نمی گردید ، بلکه بیشتر ازمعمول برای ما  معنی تعلیم و  تربیه ای کلتور، بمثابه  چیزی اضافه شده و گاهی هم  بحیث تغیر دهنده ای طبیعت انسان تلقی گردیده است .انسان با کلتور برای همگی رسالت تعلیم وتربیه را دارند و این محتوائی کلتور تمام مردمانرا تشکل میدهد .اما ضرور است که بخا طر داشته باشیم که در جهان قدیم انسان همیشه در محاصره ای خدایان واقع شده بود .بهمین خاطر شخصیت مذهبی و یا کولت بخش جدائی نا پذیری کلتور شمرده میشود .در جهان قدیم پروسه ای  تربیت تبعه   ،تشکل شوهربالغ  از طفل بی گناه و معصوم  بسیار مهم و عمده بود .این پروسه ای یونانیها بنام مفهوم (پائیس-طفل ) ،که در بر گرنده ای تربیت  ،تربیت مستقیم و همچنان فهمیدگی ، تنویر و کلتور  به مفهومی وسیع را در بر میگرفت نامیده میشد .  

یونانیها سیستم نادر و کمیابی تربیه ای را ایجاد کردند که در آن تخصص نه  تنها  در ساحه ای معین و مشخص  ،بلکه یک شخصیت با سستم معین از ارزشها  تشکل و تربیت می گردید .درهمین  رجعت  و پیام جهان درون انسان در قدیمی کلتور نهفته شده است . هدف کلتور از آن تشکل شده بود که در انسان رشد آگاهانه استعداد   ،بررسی و احساس زیبا ئیها را پرورش دهند .و در آن انسان قدیم اتحاد ووحدت خود را با طبیعت از دست ندهد .

در عصر الینیزم بحران (پائیس-طفل) آغاز شد  ، روح انسانها به ایرا سیونال(واقعی) عقیده پیدا میکردند.

ضرورت به معجزه پیدا شد  ،روح مطلق که میتوانست انسان را به مدلل  ساختن  پروسه هائی اجتماعی که خارج از توان اوبو د، رهبری و مساعدت  نمایند .بجائی عصر قدیمی( انتیک)

  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.

 
علمي و معلوماتي